گريــــه ام ميگيرد وقتــــى ميبينم كســى كه همه ى دنيـــاى من بود منت ديگرى را ميــــكِشـــــد
دیگه نمی گم حالم بده چون حالم ازین کلمه بهم میخوره چون از بس تکرارش کردم واسه بقیه عادی شده دلم گرفته از زمین، از خدا ،از آدما... چرا من رو زمینم؟ خدایا تو که بخشنده ای تو که مهربونی بی دریغ می بخشی بی دلیل می گیری بی دلیل جونمو بگیر مگه من نباشم از دنیا چی کم میشه نترس آسمون به زمین نمیاد تا حالا که از سنگینی قلب من زمین نیفتاده خودش کلیه! باور نمی کنم دیگه هیچکیو باور ندارم حتی خودمو!آدمایی که میگن باهاتیم ما هستیم اما وقتی لازمشون داری تنهات میذارن نمیدونم شاید فقط من اینجوریم که اگه یکیو به عنوان رفیق بدونم تا ته تهش همراشم و بهش محبت می کنم شاید اشتباه میکنم.. حتی دیگه اونقدر پوچ شدم که به بودن خدام شک دارم نه اینکه نباشه من نیستم فقط یه جسمم روحم نیست اینا رو میگم اما این تمام حرفاییه که همیشه بهش معتقدم نه اینکه با یه شادی همه رو فراموش کنم نه روحم و فکرم سیاه شده نمیتونم پاکش کنم شاید یه روزی خودم به این زندگی پایان دادم
نظرات شما عزیزان: